بهزیستی حیوانات یا Animal welfare به چه معناست؟
بهزیستی حیوانات یا Animal welfare اصطلاحی است که اخیرا به طور فزاینده ای توسط دامپزشکان، انجمن های مرتبط با حیوانات، مصرف کنندگان، سیاست مداران و… استفاده می شود. با این حال، این اصطلاح معمولا برای افراد معانی متفاوتی دارد. در گذشته، پرورش دهندگان حیوانات و دامپزشکان، این اصطلاح را تنها مرتبط با شاخص های جسمانی (سطح کورتیزول پلاسما، ضربان قلب، اندورفین ها،…) و محیطی (سرپناه، خوراک، و…) و کیفیت و نرخ تولید نهایی مد نظرقرار می دادند؛ به این صورت که اگر حیوان از نظر فیزیولوژیک ظاهری سلامت داشت و عملکرد و تولید در وضعیت مناسبی بود، دارای بهزیستی تلقی می شد. اما باید دقت داشت که توجه صرف به این شاخص های جسمانی و محیطی، معیار درستی برای ارزیابی بهزیستی نیست. یکی از دلایل این است که عوامل ژنتیکی و محیطی می توانند باعث نتایج فیزیکی مورد رضایتی شوند، درحالی که وضعیت روانی حیوان در شرایط مساعدی نباشد. مورد دیگر، این است که تفسیر شاخص های جسمانی معمولا دقیق نیست و با اشتباهاتی همراه است؛ برای مثال حضور یک شکارچی (ناخوشایند) و یا یک جفت بالقوه (خوشایند)، هردو می توانند باعث واکنش های نسبتا مشابهی در بدن حیوان شوند.
موارد گفته شده این نکته را عنوان می کنند که بهزیستی حیوانات نه فقط مربوط به وضعیت جسمی، بلکه در بردارندۀ وضعیت روانی و احساسات آنها نیز هست. این موضوع که حیوانات نیز احساسات را تجربه می کنند، بحثی است که در طول تاریخ به آن توجه چندانی نشده و از این نظر موضوع نسبتا جدیدی محسوب می شود. مانند انسان ها، نقش عواطف و احساسات در حیوانات نیز در جهت ارضاء نیازها، دوری از خطرات، و در نهایت حفظ بقا است. احساسات حیوانات معمولا نمودهای رفتاری خاصی دارند که به تحت نظر گرفتن آنها، می توان تا حدی به وضعیت روانی آنها پی برد.
برخی دیگر از متخصصان معتقدند هنگامی که حیوانات مطابق با طبیعتشان زندگی کنند، بهزیستی آنها در بهترین وضعیت قرار دارد. با توجه به تمام موارد ذکر شده، به نظر می رسد پذیرفته شده ترین مفهوم بهزیستی حیوانات یا Animal welfare، وضعیتی از سلامت جسمی و روانی است که تا حد ممکن با طبیعت آنها سازگار باشد. با این حال، جنبه های مرتبط با جسم، روان و طبیعت، همیشه با یکدیگر هماهنگ نیستند و گاهی با یکدیگر تعارض دارند که همین تفاوت در ارزش ها، باعث به وجود آمدن اختلاف نظرها و دوراهی های اخلاقی می گردند.
در همین راستا، یکی از پرچالش ترین مسائل، مربوط به سیستم های پرورشی مختلف طیور تخم گذار است. در روش نگهداری غیرقفسی (که در آن مرغ ها می توانند آزادانه فعالیت و حرکت نمایند) شاخصۀ نزدیک بودن به طبیعت حیوان برآورده می شود، اما در این سیستم نگهداری، پرنده ها بیشتر در معرض بیماری و همچنین کانیبالیسم قرار دارند، که سلامت آنها را تهدید می کند. همچنین این روش از نظر اقتصادی چندان به صرفه نیست (هدررفت بیشتر دان، جمع آوری تخم ها، تعویض مقدار بیشتر پوشال، شست و شو،…). در سیستم قفسی نیز با اینکه نگهداری بهداشتی تر و رفتارهای آسیب زا میان پرندگان کمتر است، به دلیل محدود بودن جا و فشردگی، آنها نمی توانند فعالیت های طبیعی خود را داشته باشند و این محسور بودن قطعا برایشان ناخوشایند است.
موارد گفته شده را می توان تحت سه رویکرد اصلی طبقه بندی کرد:
- بر پایۀ احساسات حیوان
- بر پایۀ طبیعت حیوان
- بر پایۀ سلامت و عملکرد کلی حیوان
با این حال باید توجه داشت که موارد گفته شده، کاملا از یکدیگر جدا نیستند؛ بلکه علی رغم وجود برخی تعارض ها معمولا همراه یکدیگرند. فراهم کردن شرایط زندگی طبیعی برای حیوانات باعث خشنودی بیشتر آنها می شود؛ حیواناتی که وضعیت سلامتی مناسبی نداشته باشند، در رنج و ناراحتی اند. توجه صرف به هریک از رویکردها نیز غلط است و معمولا به جای برآورده سازی بهزیستی برای حیوان، باعث آسیب های قابل توجه می شود.
آزمایش هری هارلو
پنجاه سال پیش روانشناس آمریکایی، هری هارلو می خواست برای اهداف تحقیقاتی کلونی ای از میمون های عاری از بیماری ایجاد کند. برای انجام این کار، هارلو چند ساعت پس از تولد، ماکاکهای رزوس نوزاد را از مادرشان جدا کرد و آنها را در قفسهایی گذاشت که آنها را از عوامل بیماریزا جدا می کرد. میمون ها می توانستند یکدیگر را ببینند و صدای همدیگر را بشنوند اما هیچ تماس فیزیکی نداشتند. این میمون ها از نظر سلامت فیزیکی در وضعیتی عالی قرار داشتند، اما وقتی به سن بلوغ رسیدند، هارلو متوجه شد که آنها از نظر عاطفی آشفته هستند:
“به عنوان یک گروه، آنها ناهنجاریهای رفتاری ای را نشان میدهند که به ندرت در حیواناتی که در طبیعت متولد شدهاند و در سنین پیش از نوجوانی یا نوجوانی به آزمایشگاه آورده میشوند، دیده میشود. میمونهای متولد شده در آزمایشگاه در قفس خود مینشینند و ثابت به فضا خیره شوند، در قفسهایشان به شیوهای کلیشهای دور می زنند و سرشان را بین دستها یا بازوهایشان می گیرند و برای مدت طولانی آرام می جنبند.”
در این مثال، می بینید که توجهِ صرف به سلامت فیزیکی، باعث پرورش حیواناتی می شود که با طبیعت خود بسیار غریب، و از نظر احساسی نیز در وضعیتی نامساعد هستند.
چنین نتیجه ای هنگامی که رویکرد دیگری به تنها موردتوجه قرار گیرد نیز حاصل خواهد شد. حیواناتی که به روش طبیعی نگهداری می شوند، علی رغم داشتن زندگی و رفتارهای منطبق با طبیعت خود، در معرض طیف گسترده ای از بیماری ها، انگل ها، تغییرات آسیب زای محیطی و آب و هوایی، و درگیری با حیوانات دیگر و شکارچی ها قرار دارند.
در نهایت، بهزیستی حیوانات امری است که باید با نگاه علمی مورد توجه قرار گرفته و دنبال شود، اما فهم ما از این موضوع، چگونگی بررسی آن و همچنین روش های بهبود بهزیستی، همگی از ارزش های منحصر به فردِ ذهنی ما تاثیر می پذیرند و اینکه چه سهمی برای هریک قائل می شویم. مفهوم بهزیستی حیوانات یا animal welfare یک مفهوم علمی-ارزشی پرچالش است.